سفارش تبلیغ
صبا ویژن

makhloot

منوخدا

 

 

 

دیشب با خدا دعوایم شد؛ با هم قهر کردیم …

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.

رفتم گوشه ای نشستم.

چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.

صبح که بیدار شدم، مادرم گفت:

" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد."…



+ نوشته شده در شنبه 92/11/5 ساعت 2:15 عصر توسط behzad sepehri |  نظر